-
بچگی
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 16:52
بچه که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم . کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود. کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم و فقط نگاه کافی بود. بچه که بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ که شدیم تو خلوت. بچه که بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ که شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه. بچه که بودیم همه رو ده تا دوست...
-
فانوس
شنبه 15 مردادماه سال 1390 11:46
در گذر لحظه ها می رود بی پروا فارغ از ترس در اعماق تاریکی می شکافد سیاهی رخنه می کند در دل شب بی پیرایه می سوزد سو سو می کند بی خبر که راه گشاست جلوگاه شب می شود و معبود همراهانش تا که بیند رخ صبحدم را انوقت دل در کف خویش شعله را در خود خاموش سازد حاصل بی قراری شبانه اش گم کرده راه را به منزل می رساند گم کرده یار را...
-
آبی دریایی
جمعه 14 مردادماه سال 1390 16:03
نزدیک غروب بود کنار ساحل تنها راه می رفت فکر می کرد هر موجی که می آمد به افکارش بر می خورد که چرا بی اجازه وارد حریمش می شوند ولی وقتی آب پاهایش را لمس می کرد معذرت خواهی دریا را می فهمید سرش را بلند کرد به جایی نگاه کرد که آبی دریایی به آبی آسمانی گره می خورد جایی که مرزی بود بین بخشش دریا وآسمان جایی برای آغاز تلاطم...
-
مغرور
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 21:53
نیست باریک ریسمان دلدادگی تا بگسلد با بی مهری و بی وفایی هر خم به ابروان هر اشک از چشمان آواری است در وجودش می لرزاند تارو پودش ترک یار محال نیست محنتش زیاد است عمرش به کف نیاید اما دلش به درد آید مانع غرورست و خودخواهی تا پایان دهد جدایی الی ۹۰/۵/۳
-
نقش
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 16:43
رنگها را یک به یک می شمارم نقش های فریبنده را تک به تک می کشم چهار چوب نقشم پهنه ی بی وسعت است چه طرح ها که دور انداخته ام چه نقش هایی که چوب حراج بهشان زده ام حال نقشینه هایم حرف های می زنند با بی زبانی چشمانت را بدوز به نقوش افکارت را بشور . الی ۹۰/۴/۲۲
-
داده های زمینی
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 20:55
بشر داده های پردازش شده خداوند است داده هایی از جنس خویشتن خداوندی از جنس پاکی از جنس صداقت راستی از بخشش از کرم از بزرگی از عشق از دوستی وجود ما روی زمین حکمتی است از جانب پروردگار . نفس های گرم زمینی نگاه های عاشق و منتظر صدا های پر مهر قلب های تپنده دست های لرزان همه نشانگر قدرتی عظیم است و اما این زمینی ها چه می...
-
قاصدک
شنبه 28 خردادماه سال 1390 19:49
قاصدک باش بی بند و رها غلطان در هوا چرخ بزن با باد برقص بگذار نسیم نوازشت کند گاهی بر بلندای سما گاهی بر فرق زمین عمر کوتاهت ناز و کرشمه می خواهد به فضا محتاج نباش حجمی باش تهی با قبای سفیدت معصوم و سبک بال بگرد بگرد تا رسی به حامل پیامت الی ۹۰/۳/۲۸
-
شعر مشیری
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 17:09
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هرکسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار خانه ی ما اینجاست تا...
-
زمانه خاموش
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 18:06
بد دیاری است قشقرقی بر پاست درندگی هایش زیادند جان هایی بی جان شده اند آتشش زبانه ها می کشد دودش چشمها کور می کند گرمایش تن ها می سوزاند گذشته از نظرم منسوخ است الگوتراشی از گذشتگان بی دلیل است گذشتگان بهتر زیسته اند چون غل و غش های امروزی را نداشته اند یک دیگر را حربه های جنگی هم نمی کردند اگر این گونه برخورد کنیم پس...
-
یه برگ خاطره
جمعه 13 خردادماه سال 1390 00:56
روز جمعه همه با خانواده عمه برای دیدن مامان بزرگم که آلزایمر داره رفتیم خانه سالمندان.یکی از سالمندان یا به قول خودشون همسفرها اسمش رضوان خانم بود.از من خوشش اومده بود براش جذاب به نظر می رسیدم.لهجه ای یزدی داشت.دستی مهربون به سرم می کشید صورتم را نوازش می کرد قربون صدقم می رفت با لهجه شیرینش می گفت:از سر تا پا از نوک...
-
امروزها می آیند
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 20:45
صبح امروز به تلخی بیداری ازخواب گذشت اما با خیال شبی پر ز آرامش خواب همراه شد. صبح امروز به ویرانی دیواری زیر خروارها خاک گذشت اما با اندیشه فردا صبحی با آبادی شیرین شد صبح امروز به سختی کار گذشت اما با فکر تجربه ی تازه مرهم شد صبح امروز امروز گذشت اما با تصور صبح فردا شد بین این همه آسیب درد غم بی قانونی نا به سامانی...
-
سازه های من
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 19:52
چه بزرگانی چه همه اهل ادب و همه صاحب فن و همه عاشق و دلداده همه فارغ از این دنیا همه عارف و شیدا و همه مست و هویدا همه فرزانه و دانا و همه فاضل و رهبر نیک بودند و برفتند پس تو اندیشه ی خود ساز که تو هم خواهی رفت الی ۹۰/۳/۱۱
-
شعر طاهره قرة العین
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 20:43
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو...
-
چرا اینگونه ام ؟
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 20:32
دیدنی ها را دیده ام شنیده ها را شنیده ام فهمیده ها را فهمیده ام دانسته ها را دانسته ام پنداشته ها را پنداشته ام اندیشه ها را اندیشیده ام رفته ها را رفته ام پس چرا من هنوزم اینگونه ام ؟ الی ۹۰/۳/۱۰
-
اغنیا
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 19:56
امروز کسی غنی است که لبخندی بر لب کسی بنشاند. امروز کسی غنی است که با غم دردمندی باز هم خطای دوستی را نادیده بگیرد. امروز کسی غنی است که تنها با یک شاخه گل دلی را شاد کرده باشد. امروز کسی غنی است که بدی را با خوبی پاسخ گو باشد.
-
انواع حرف ها
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 21:54
بعضی حرف ها را نمی شود قیمت گذاشت بعضی حرف ها حرف اضافه است بعضی حرف ها به گوینده اش آبرو می دهد بعضی حرف ها را باید یکبار گفت بعضی حرف ها را باید تکرار کرد بعضی حرف ها را باید بایگانی کرد بعضی حرف ها را باید سانسور کرد بعضی حرف ها خواندیند نه گفتنی بعضی از حرف ها را از چشم باید شنید بعضی حرف ها مسمومند
-
اگر های این زمونه
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 21:49
اگر : سر به زیر باشی می گویند:احمق است غمگین باشی می گویند:عاشق است مالت را به حساب خرج کنی می گویند:خسیس است دست و دل باز باشی می گویند:ولخرج است خوش لباس باشی می گویند:ژیگول است بد لباس باشی می گویند:شلخته است دیر زن بگیری می گویند:مرد نیست زود زن بگیری می گویند:آتشش تند است فقیر و بی پول باشی می گویند:بی عرضه است...
-
رنگی باش
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 10:33
وجود آدما تو زندگی ما رنگ می بخشه اگه بی رنگ بی رنگ شدیم اگه تو این دنیای رنگارنگ گم شدیم پس معنای واقعی بودن آدما تو زندگیمون نقش نبسته الی ۹۰/۳/۳
-
شعر آغاز
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 10:17
واقعا تنهاست انسان واقعا بودنش بی جاست اینجا واقعا این زمین زشت رو این لا مکان بسته است این بالها را واقعا در نبود نای پرواز ِ بشر هم هوا تنهاست هم جان واقعا من که از پرواز با طیاره ها روزگاری شاد بودم واقعا لیک دانم این بودن هفت آسمان حقه ایست ای هم مسیران واقعا شاعر ار.س