دیوار من

ایده های ذهنی

دیوار من

ایده های ذهنی

از دوست ۳

بشکن این بغض که دردم پس از این سنگین است

و نگاهم همه اشک است و صدایم همه آه

خون دل می خورمو

اشک غم می بارم

خنده هم روی لبان دل من خشک شدست

نه دگر لبخندت

نه دگر چشمانت

نه دگر دستت در دست من است

جای تو خالیست در آغوشم

و به جای سر تو در بغلم زانوانی خستست

که تقاضای تسلای دلم را دارد

رفتی از آغوشم

لیک با خاطره ات

روزها می گذرد

تا بیاید مرگم

و مرا از غم دوری تو آزاد کند 

ف.ت

 
نظرات 1 + ارسال نظر
ریبوار جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ

ممنون که به وبم سر زدی
این مطلبتو خیلی دوس دارم
واقعا زیباست
من لینکت کردم خوشحال میشم لینکم کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد