دیوار من

ایده های ذهنی

دیوار من

ایده های ذهنی

بدون عشق

یک روز را بدون عشق تصور کن  

 

چه می بینیم ؟دنیا چگونه خواهد بود ؟بشری که با عشق نهادینه است چگونه در نظر می آید؟خلقتی که با عشق سرشته  چه می شود؟ 

زمین سرد  

هوا بی روح  

آسمان تیره  بی کوکب  

آفتاب بی فروغ  

گل پژمرده و افسرده  

درخت بی رنگ  

آب ساکن  

خاک مرده  

و اما انسان بدون عشق یعنی هیچ یعنی مرگ  

بشر بی آِغوش بی اشک  بی لبخند  

حتی بچه های کوچه هم غوغایی برای بازی ندارند  

چرخ گاری دستفروش دیگر نخواهد چرخید  

رفتگر دیگر جارو به دست نمی گیرد   

ژنجشک ها هم برای برداشتن تکه های نان به ایوان سر نمی زنند  

ساعت هم زنگ نمی زند

مغازه دار کرکره مغازه اش را با طلوع هیچ آفتابی بالا نمی برد  

یقینا زمین هم یادش خواهد رفت که به دور خودش می چرخیده و یا به دور خورشید . 

باورش تصورش سخت و فرای ذهن آدمی است . 

دنبا کارزاری بیش نخواهد بود قدم از قدم بر نخواهی داشت عالم کل معدوم می شود همه با هم بیگانه می شوند کس کس دیگر را نمی شناسد  گذشت زمان بی معنی می شود .عشق موهبتی الهی است کنزی ابدی است . 

و چه خوب ایزدی مخلوقش را آفرید ذات بشر با هدیه ای والا از جانب یزدان زینت داده شده و آن عشق است

۱۶/۱۱/۹۰

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد